مردی که خدای مهربانی شده بود
در موسم فجر آسمانی شده بود
وقتی که مجید عزم رفتن می کرد
سرگشته ی یک عشق نهانی شده بود.(1)
🌸🌷🌸🌷🌸🌷
زندگی نامه 
#بسیجی_دانش_آموز ، #شهید_مجید_کفاش_زاده در 25 خرداد 1348، در شهر #ساوه به دنیا آمد. پدرش مرحوم شاطر عباس، نانوا بود و مادرش فاطمه پیله ور نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه بود. به عنوان #بسیجی در جبهه حضور یافت . در 16 سالگی در بیست و هفتم بهمن 1364، در منطقه عملیاتی #والفجر_هشت ( #فاو_عراق ) بر اثر اصابت گلوله خمپاره به شهادت رسید. مزارش در ساوه امامزاده سیدعلی اصغر واقع است. (۲)
🌸🌷🌸🌷🌸🌷
مجيد مدال آور مسابقات المپیاد شرافت حیات و مردانگی، قصیده و شعر شعور عاشقی، #حماسه_ساز بلند جهاد. فریاد خروش گلوی بغض کلاس تاریخ کهن ساوه وقتی دید جان میهنش دستخوش طوفان موج تیر و ترکش شده ، برخاست وجودش ، جان شد و در چلّه ی کمان روز نشست. پای در جاده ی پر خطر هراس گذاشت، بذری شد برای رویاندن، و عشقی شد، بر سندان سخت حدید. 
دشت ها و قلّه ها را زیر پا گذاشت، و سينه بر تیر ها و ترکش ها و تیغ ها سپرد و #شهادت را برگزید. 
شهادت میلاد دوباره ی مجید شد. رَدّ خونش وصل به #راه_مقاومت خونین #کربلا ، و یاری حسین (ع) و پیکار مُسلم. جانبازی سربداران و مظلومیّت قاسم عاشورا. 
یادش غرور آفرین ، و مرگش حمایت بخش. 

شاهد این ادعا مگر نه اینکه خونش در رگ های جامعه حرکت و جوشش داد. 
مگر نه اینکه راهش خطی شد ، به دریای انبوه عاشقی ، و رودی که خاک تشنه ی وطن را سیراب کرد و شهر و دیارتان را آزاد و هزاران مگرهای دیگر. 
و این نه ادعاست ، بلکه قصّه ی همان داستان سرخ کربلاست ، که هر نكته اش کتابی و هر سطرش دیوانی و هر خطش سندی است بر ایستادن و قربانی شدن ، و پرچم ولایت را به دوش کشیدن. 

فردا سری به قطعه گلزار شهدا بزن و شهادت را با دستهایت و با حلقومت مزمزه کن. اگر عطری در مَشامت پا گرفت، بر خیز، آن را بر سر سفره طراوت صبحانه ات بنشان و آنرا در خانه و کوچه و خیابان بگستر و فریاد کن که از مائده نام شهید توان و قوت گرفتی. 
دستهایت را به دست برادرانت، به دست همکلاسی ات، همکارت، دوستت پیوند زن، يکپارچه و متّحد، که نفاق امروز در خبیث ترین چهره روبرویت ایستاده، و قصد دارد، پنجره های نور ولایت را ببندد. گره ی فولادین مشت را بر لب های سبز دروغینش خروار کن. جانت گرم می شود و خاکت سبز و اندیشه ات بارور. دلهایتان بیدار، صفوفتان منسجم و کلامتان متحد. آیا از اعجاز خون شهید بیش از این انتظار دارید؟!.....................
کامت را از کودکی با تربت ایمان برداشتند. و از فرات عشق در جامت چکاندند. حاشا که این حلقوم جز برای حقیقت اسلام و ولایت فریادگر شود. (۳)
🌸🌷🌸🌷🌸🌷
#وصیت_نامه_شهید_مجید_کفاش_زاده
پدر و مادر عزیزم، درود خدا بر شما باد که با رضایت خود، در حقیقت شهادت من را امضاء کردید و بعد از شهادتم به خود افتخار کنید که نوجوانی داشتید و در راه رضای خدا شهید شد. 
🌸🌷🌸🌷🌸🌷
شادی روحش فاتحه و صلوات
https://iporse.ir/6060432

منابع : 
(۱)  . شعر از خانم زهرا محمودی
(۲)  . فرهنگ اعلام شهدای استان مرکزی
(۳) .کتاب جاری مثل رود . ص 160 تا 162
@srazsaveh
#گنجینه_علوی  سید عباس علوی زاده
7222

تهیه کننده، محمد شرافت